بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و چقــــــدر دیر می فهمیم که زندگــــــی همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۵ ارديبهشت ۹۴ , ۱۶:۱۷
    81
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ , ۱۳:۰۶
    80
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ , ۱۷:۰۰
    79
  • ۵ دی ۹۳ , ۰۲:۱۶
    68
  • ۳۰ آذر ۹۳ , ۱۴:۵۹
    67
  • ۵ آذر ۹۳ , ۲۰:۴۰
    65
  • ۴ آذر ۹۳ , ۱۰:۵۱
    64
  • ۱ آذر ۹۳ , ۲۲:۲۷
    63
  • ۲۷ آبان ۹۳ , ۰۰:۵۵
    61
  • ۱۹ آبان ۹۳ , ۲۰:۴۳
    60

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترس» ثبت شده است

نه شهامت موندن دارم نه رفتن ... رفتنی که با دعاست ... اون رفتن قطعا به سوی خداست ... ای کاش به همین سادگی که تو ذهنم تصور کردم بود ... اما الکی الکی نمیشه بار تو ببندی و بری ... میترسم ... حتی جرئت دعا کردنم ندارم ... اینکه اونجا راحت باشی کلی کار خوب لازم داری ... از مریضی م میترسم ... من م و یه دنیا آرزو ... منم و یه دنیا ی بی رنگ ... منم خود خودمم اما دلم نمیخواد باشم ... دلم نمیخواست هیچوقت هیچوقت جای کسی جز خودم باشم اما الان دلم میخواد ...
پ ن : یه دنیاست و یه خدا ... یه دنیاست و یه امام مهربون ...
این روزها محبت به  اونایی که دوستشون دارمو خیلی تو دلم احساس میکنم ... خیلی ... 
خدایا ... تو حالمو خوب کن...

۰۳ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۳۳
Princess Anna
گاهی وقتا یه چیزهای کوچولو پیش میاد و درون من حس قشنگی بوجود میاره ... حس قشنگی که قبلا هر روز داشتم ش اما الان نه ...
دلم میخواد خدا برام یه کاری کنه ... یه راهی باز کنه ... وگرنه من که چیزی نمیدونم ... هیچی ...
۱۶ تیر ۹۳ ، ۲۲:۵۴
Princess Anna
فردا امتحان پایگاه دارم از 4 فصل دوتا سخت هاش رو خوندم دوتا رو نه ... این هفته خیلی وحشتناک امتحان دارم ... خدایا خودت کمک م کن.
پ ن : خدا جون من تمام تلاش م رو میکنم تو هم بهم کمک کن ... خواهش میکنم .
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۷
Princess Anna

اون چیزی که باعث شد این وقت شب بیامو آپ کنم دلشوره ایه که گرفتم ... یه کوچولو استرس دارم ... چیکار کنم آروم بشم ؟ خدایا خودت کمکم کن.

پ ن :

سرگرم این بازی م دیشب دانلود کردم.

این عکس  خیلی بهم انرژی مثبت میده ... فدای خنده نی نی.

ان شالله فردا به خوبی بگذره ...

۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۴۴
Princess Anna

گاهی وقتا یه حس های جدید و مبهم با طعم شیرینی که داره حال منو خوب میکنه ... مثل امروز صبح . گاهی وقتا تو یه موقعیتی قرار میگیرم و حس میکنم این حال من یه اتفاق یا احساسیه که میخوام تو آینده تجربه ش کنم ... یه خاطره از آینده یه خاطره از فردا ... حس عجیبیه نمیتونم درست بیان  کنم ... حالم امروز به لطف خدا خیلی بهتره دلم میخواد درس بخونم اما میترسم از اینکه مثل اون روز بشه ... نمیدونم برم اهدافم بنویسم یا نه ... نمیدونم آخه استرس درسا مم دارم ... خوشحالم که پنجشنبه دارم میرم دانشگاه ... 

پ ن :

یادم باشه آلبوم نه فرشته م نه شیطان رو هم بخرم خیلی تعریف ش شنیدم ...

۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۲
Princess Anna

9

امروز صبح از استرس زود بیدار شدم ... نگران فردا هستم ... راستش یه مقدار ترس تو کارهام دارم ... کارهای انجمن تازه تاسیس دانشگاهم مونده ... و یه عالمه درس هایی که دوست شون ندارم ... 

پ ن : منتظر یه معجزه م ... فکر کنم باید اون کتاب الهام بخش رو دوباره بخونم ش ... خدایا کمک م کن ...

۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۳۲
Princess Anna