بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و چقــــــدر دیر می فهمیم که زندگــــــی همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۵ ارديبهشت ۹۴ , ۱۶:۱۷
    81
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ , ۱۳:۰۶
    80
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ , ۱۷:۰۰
    79
  • ۵ دی ۹۳ , ۰۲:۱۶
    68
  • ۳۰ آذر ۹۳ , ۱۴:۵۹
    67
  • ۵ آذر ۹۳ , ۲۰:۴۰
    65
  • ۴ آذر ۹۳ , ۱۰:۵۱
    64
  • ۱ آذر ۹۳ , ۲۲:۲۷
    63
  • ۲۷ آبان ۹۳ , ۰۰:۵۵
    61
  • ۱۹ آبان ۹۳ , ۲۰:۴۳
    60

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرنوشت» ثبت شده است

2

تا همین یک ساعت پیش سرشار از شادی و انرژی + بودم ! تا اینکه نیم ساعته یه موج منفی سنگین نشسته رو سرم ! از نصیحت کردن و نصیحت شنیدن مثل خیلی از آدم ها اصلا خوشم نمیاد ... ازین که خواسته هام محکوم بشن بیزارم ! خواسته هایی که خیلی عادی ن ولی وقتی محکوم ش میکنن آدم ازینکه فلان چیز بدیهی خواسته از خودش متنفر میشه ... حداقل من که اینجوریم . هنوز خیلی خوابم نمیاد صبح م باید حدودای هفت بیدار بشم  چون که کلی کار دارم ! اتاق م به شدت نامرتب شده ! امشب یه مقدار به حساب کمد م رسیدم ! امیدوارم فردا دوباره بشم همون خانوم کوچولوی مرتب ... !

پ ن : پس اون همه انرژی م کجا رفت ؟ ...

۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۰۱:۴۷
Princess Anna