بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و چقــــــدر دیر می فهمیم که زندگــــــی همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۵ ارديبهشت ۹۴ , ۱۶:۱۷
    81
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ , ۱۳:۰۶
    80
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ , ۱۷:۰۰
    79
  • ۵ دی ۹۳ , ۰۲:۱۶
    68
  • ۳۰ آذر ۹۳ , ۱۴:۵۹
    67
  • ۵ آذر ۹۳ , ۲۰:۴۰
    65
  • ۴ آذر ۹۳ , ۱۰:۵۱
    64
  • ۱ آذر ۹۳ , ۲۲:۲۷
    63
  • ۲۷ آبان ۹۳ , ۰۰:۵۵
    61
  • ۱۹ آبان ۹۳ , ۲۰:۴۳
    60

۲ مطلب با موضوع «نویسنده طوری !» ثبت شده است

این متن رو به مناسبت دومین سالگرد ایشون نوشتم ... دوست دارم اینجا هم بمونه که هیچوقت عهدم رو فراموش نکنم ... هستم بر آن عهد که بستم ! عهدی روشن ...


آقا مصطفی ... لبخندت مثل کاتالیزوره و نگاهت مثل دلتا اچ یه واکنش گرماگیر !

این روزها زندگیم پر شده از کاتالیست ...

آنتروپی واکنش روزها م مثبت و آنتالپی ش منفی ...

دلتا آر این روزها به صفر خیلی نزدیک ...

تا میاد اوضاع رو به راه بشه اصل لوشاتلیه شروع میکنه به کار کردن و تعادل بهم میزنه !

بیشتر از هر وقتی به دعات که مثل انرژی اکتیوسیون احتیاج دارم ...

تا واکنش زندگیم به سمت یه واکنش کامل هدایت بشه ...

لحظه های زندگیم رو با یادت غنی میکنم !

راه ت روشن !

پ ن :

خدایا شکرت ... ممنونم از نگاه مهربونت :)))

۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۸
Princess Anna
سال آخر دبیرستان بودم ... یه عصر سرد زمستونی وسطای بهمن ماه وقتی چشمامو باز کردم دیدم از خستگی رو زمین خوابم برده و دائما این یه بیت شعر تو ذهنم تکرار می شه ...

ماه زند بوسه به دست رسول ... تا که ز عشقش بدرخشد ز نور

(اشاره به شق القمر توسط پیامبر مهربانی ها)

خدایا ممنونم ... خدایا شکرت :)))
۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۳۹
Princess Anna