پ ن :
چه بارون قشنگی ! خدا جونم شکرت :)))
به لطف خدا و دعوت امام رضا جان کمتر از هشت ساعت دیگه عازم مشهدم ... خیلی یه دفعه ای شد ! اما خداروشکر دیگه غصه نمیخورم که با بچه های دانشگاه مشهد نرفتم ... سال دیگه اگر زنده باشم شک ندارم از مهم ترین و پررنگ ترین سال های زندگیمه ... انشاالله تصمیم دارم برنامه ی سال جدید رو تو حرم امام مهربانی ها بنویسم ... امیدوارم بتونم به ترس هام غلبه کنم و برنامه هام رو پیش ببرم ... انشالله که صحیح و سالم بریم و برگردیم ... با اینکه بعد از اون اتفاق دل خوشی از جاده ها ندارم استرسم طبیعیه اما نباید بذارم جلوی لذت بردنم رو از سفر بگیره ... خدایا شکرت به خاطر همه چی ... خدای مهربونم یه دنیا بخاطر روزهای خوبی که امسال داشتم ازت ممنونم ... و ممنونم ازت که تو سختی ها کنارم بودی و ازم حمایت کردی ... خدا جونم ممنونم ازت هرچند که نمیتونم ذره ای از نعمت هات رو جبران کنم ... خدایا مراقب خودم و خانوادم باش که جز تو کسی رو نداریم ... خدا جونم شکرت :)
پ ن :
#آخرین پست امسال :)
خدایا نمیدونم چی باید بگم و چطوری ازت تشکر کنم ... فقط میتونم بگم خدا جونم شکررررررررت ...
پ ن :
الحمدلله علی کل حال ...
خدایا اجازه ! شرمنده ترینم ...
یکشنبه ی خود را چگونه گذراندید ؟ به مادر خود کمک نموده سپس از بی اعصابی به برنامه ریزی روی آورده و مانند کودکان اقدام به رنگی رنگی کردن کاغذ های برنامه ریزی خود کرده ، برنامه ی 20 روز درس ! بعد از 200 روز استراحت مطلق !!! D: باشد که رستگار شویم !
پ ن :
الحمدلله ... صبر + توکل + توکل + توکل
گوشی جدیدمان ! هرچند قبلی دوربین بهتری داشت ! میخواهیم از امکانات این یکی و دوربین آن یکی به طور همزمان استفاده کنیم !
چقدر خوبه الان ... نور این وقت روز اتاقم رو روشن کرده ... چه حس دلنشینی داره ... دارم آماده میشم که درسم رو شروع کنم ... فردا اولین امتحان نیم ترمم هست .
پ ن :
خدایا ممنون :) خدایا شکرت :)
خدایا ممنونم ازت ... الان که تو سرویس دانشگاه م ... الان که دارم تو این هوای ابری و بهاری نفس می کشم ... با تمام وجودم احساس خوشبختی می کنم خدای مهربونم ... چقدر حال دلم خوبه ... خدایا ممنونم ازت ... هرچند که هیچوقت نمیتونم حتی یه ذره از مهربونیاتو جبران کنم ... خوشبختیم رو مدیون تو هستم خدای مهربون من ...
باورم نمیشه ... بعد این همه مدت ... از جایی که فکرش رو نمی کردم ... یه عکس هایی من رو برد به رویاهای بچگی م ... تصویرهای مبهمی که گاهی از گوشه ذهن م رد میشدن اما درست نمیتونستم درک شون کنم ... حالا رویامو دیدم ... نمیتونم باور کنم حال خوب الانم رو ... اینقدر خوبم که انرژی تک تک سلول های بدنم رو احساس می کنم ...خدایا ممنون ... با آرزوی خاک خورده گوشه ذهنم حالم رو خوب کردی ... حالا رویام شفافه ... چقدر دنیا قشنگه ... خدایا شکرت .
پ ن :
ای کاش می تونستم حال خوبم رو وصف کنم ...
خدایا ... خیلی مهربونی ... عاشقتم ...
دلم میخواد چشمام رو ببندمو فقط به اونجا فکر کنم ...
خدایا ... ممنونم ... مهربون ترینم ...
در شب ظلمانی ام ، ماه نشانم بده ...
پ ن :
خدایا خودت کمکم کن ... :(((
خدا جون داشتم آهنگ مرتضی پاشایی گوش میکردم یادم افتاد تو عاشق بنده هایی ... منم عاشقتم خدا جون ... فقط بهمون سلامتی بده ...خدایا خودت این مدت مراقبم باش ...
میدونم خواسته ی زیادیه اما میترسم بمیرم ... کربلا نرفته باشم ...
چه بسیار کسانی که رفته اند ... ولی به کربلا نرفته اند ...
اللهم الرزقنا ...