پ ن :
درمورد هریک از عبارات زیر انشایی بنویسید :
پیچاندن کلاس نرم افزار با لیلی و اقدام به عکس برداری هنری
تشویق کودک سرکش درون به امر تحصیل
خوشمزه جات ناسالم
و نگرانی پدر درمورد ریزه میزه بودن شما !
مامان جون جان بخاطر موفقیت آبجی خانوم من رو فرستادن کیک و هدیه بگیرم تا یه جشن کوچیک بگیرم ... منم سه سوت خریدم و اومدم خونه ! مامان هم خیلی خوشش اومد ... نا گفته نماند که من عاشق کیک خریدنم ! روز آخر شهریور هم برای مامان یه تولد خیلی کوچیک گرفتیم با اینکه اصرار داشت هیچ کار نکنیم اما دیدم نمیتونم کیک نخرم !!! بابا هم این گل رو به عنوان هدیه واسه مامان خرید ... روز عید قربان هم رفتیم خونه عمه جان و من سعی داشتم واسه نی نی کتاب بخونم ! که نی نی جان استقبال نکردند و بدین سان پروژه ی دانشمند شدن نی نی توسط اینجانب با شکست سنگینی مواجه شد !!! نمیدونم چه اسم قشنگی واسه این دوتا ایمیلی که دریافت کردم بذارم ... فقط
میتونم بگم که از بهتررررین سورپرایزای زندگیم بود ... وقتی مشهد بودم از آستان قدس حسینی پیام زیارت اومد و چند هفته ی بعد از آستان مقدس حضرت عباس علیه
السلام ... ان شاءلله زودتر قسمت م بشه برم ... که آدم حتی از یک ثانیه بعدشم خبر نداره ... :(
پ ن :
یه چهارشنبه ای بود که کودک درون لوازم تحریر میخواست ! منم گفتم بچه س دیگه ! طفلکی ! کودک درون رو بردم فروشگاه براش دفتر خریدم !!!
همینطوری داشتم به ماه گرفتگی نگاه میکردم که پدر جان گفتن سرما میخوریا ! منم دیدم عه ! چرا لباس گرم نپوشیدم ! اومدم پایین چشمم به پتو و بالش م افتاد ... بقیه شم دیگه یادم نیست !!!
این نرم افزار که وقتی مشهد بودیم بهمون هدیه دادن از باحال ترین و مفید ترین هاست ! اصلا فکر نمی کردم اینقدر خوشم بیاد !