روز اول ترم نه خود را چگونه گذراندید ؟ ساعت نه صبح از خواب برخواسته و راس ده و نیم در سالن اصلی دانشگاه حضور یافته ! یعنی دقیقا چهل و پنج دقیقه قبل از شروع کلاسی که سال گذشته عاقبت بخیر نشده ! لذا قبل کلاس نوشیدنی موهیتو را سر کشیده و به عالم و آدم درمورد ده ترمه شدن خود توضیح داده و با ری اکشن عجب انگیزشان مواجه گردیده ! سپس کلاس ها را یکی پس از دیگری به امید گذر لحظه ها و پایان یافتن با خون دل ! تحمل کرده ! و هنگامی که استاد اقتصاد خمیازه کشان ! به شما می گوید شماره دانشجویی تان چند ؟! (مراد از چند ؛ قیمت آن می باشد :|) ( به علت رندی بیش از حد استیودنت آی دی اینجانب ! ) دلتان می خواهد مانند متیو کراولی که جنتلمن وار مشت محکمی به ریچارد کالایل کچل هدیه کرد شما نیز با گفتن عبارت " یخ کنی یخچال فرنگی " از خجالت ایشان دربیایید و بی درنگ کلاس را ترک کنید ! و سپس در افق محو شوید ! اما حیف و صد حیف که اقتصاد ملعون را سه بار پیش از این اخذ کرده اید ؛ دو مرتبه عاقبت به خیر نگشته و یکبار هم حذفیده شده عست ! لذا مانند کوآلای خسته به استاد لبخند زده و از سر تقصیرات ایشان می گذرید ! از اتاق فرمان اشاره میکنن بسه دیگه بگیر خواب فردا 8 صبح کلاس متون داری :| این بود انشای ما ! یعنی من ! تا درودی دیگر بدرود !
پ ن :
بعد دفاع رفتم زیارت و از ته دلم یه آخیییییش بلند گفتم که بالاخره راحت شدم ! از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم که ندا ی درون فرمودن : الکی خوشحال نباش ! از پس فردا باید بری دانشگاه :| فوقع ما وقع !
خب الحمدالله این هفته که خونه خالم ان شالله هفته دیگه م بین التعطیلیه لذا دو هفته پنجشنبه ها نمیرم یونییی ! آآآآخ جوووووووون !
پیش به سوی خونه ی خاله جون جان ! به امید خدا ...
روز اول ترم یکی مونده به آخر (البته به حول و قوه ی الهی) به روایت تصویر !