بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و پرواز میکنم به بلندای احساس و روشنای خیال

بیکرانه های ذهن من

و چقــــــدر دیر می فهمیم که زندگــــــی همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۵ ارديبهشت ۹۴ , ۱۶:۱۷
    81
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ , ۱۳:۰۶
    80
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ , ۱۷:۰۰
    79
  • ۵ دی ۹۳ , ۰۲:۱۶
    68
  • ۳۰ آذر ۹۳ , ۱۴:۵۹
    67
  • ۵ آذر ۹۳ , ۲۰:۴۰
    65
  • ۴ آذر ۹۳ , ۱۰:۵۱
    64
  • ۱ آذر ۹۳ , ۲۲:۲۷
    63
  • ۲۷ آبان ۹۳ , ۰۰:۵۵
    61
  • ۱۹ آبان ۹۳ , ۲۰:۴۳
    60

58

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ق.ظ

تنها چیزی که این روزها میتونه دلم رو شاد کنه ... روح م رو تازه کنه ... به زندگی منو امیدوار کنه ... زیارت ... هشت ماهه که امام هشتم منو نطلبیده ... و به اندازه ی ماه های عمرم هنوز مهمان صحن و سرای امام حسین علیه السلام نشدم ... دهه اول محرم امسال حال من با بقیه سالها فرق داشت ... حالا میفهمم هیچی به اندازه نوکری امام حسین لذت نداره ... چقدر این جمله رو دوستش دارم ... ارواحنا لک الفداء یا حسین ... لبیک یا حسین ...

پ ن : ان شاءالله کربلا نرفته از دنیا نرم ... :-(

یعنی میشه یه سال روز عاشورا من بین الحرمین باشم .... ؟

چه قشنگ سروده شاعر ... من عاشق بین الحرمین م ... من مست گل یاس حسین م ... دیوانه ی عباس حسین م ... (کامل ش رو یادم نمیاد )

اللهم الرزقنا ...